۱۰عادتی که کارایی برنامهنویسها را میکشد، امّا آنها برعکس این فکرمیکنند
برنامهنویسی کار سختی است: فشارکاری بالا، deadlineهای نزدیک و پشت سر هم، کار ذهنی شدید و… . به همین خاطر برنامهنویسها همیشه دنبال راههایی هستند که بهرهوریشانرا در کار افزایش بدهند. خیلی از برنامهنویس ها شروع به ایجاد عادتهایی در خودشان میکنند تا به کمک آنها بتوانند بهرهوریشان را افزایش بدهند. امّا خیلی اوقات نتیجهی این عادات کاملاً برعکس است. در اینجا میخواهیم با هم ۱۰ عادتی را که بهرهوری برنامهنویسها را کاملاً از بین میبرند بررسی کنیم. عادتهایی همهگیر که خود من هم خیلی از آنها را دارم و رها شدن از دستشان واقعاً کار سختی است.
فهرست مطالب
۱-آهنگ گوشکردن
تقریباً همهی ما این کار را میکنیم تا بتوانیم ساعتهای طولانی کد زدن و طرّاحی کردن را تحمّل کنیم. اصلاً تصوّر برنامهنویسی که هدفون روی گوشش نباشد کار سختی است. من خودم سالها طرفدار پروپاقرص این عادت بودم و تقریباً تمامی ساعتهایی که درحال کد زدن بودم، همزمان آهنگ هم گوش میکردم. بعد از مدّتها کمکم به این نتیجه رسیدم که زمانهایی که آهنگ گوش نمیکنم سریعتر کد میزنم. بهعلاوه کدهایی که میزنم هم کم اشتباهترند و کمتر بعداً موجب دردسرم میشوند.
مشکل آهنگ گوشکردن کجاست؟
وقتی که ما داریم آهنگ گوش میکنیم، بخشی از تمرکز و توان فکری ما صرف درک کردن آهنگ میشود. هرچقدر که آهنگی که گوش میکنید برایتان دوستداشتنیتر باشد، مغز هم توان بیشتری را برای درکش خرج میکند. اگر همین الان به ساعات کاریتان در ۲۴ساعت اخیر فکر کنید، حتماً زمانهایی را به خاطر میآورید که ناگهان به خودتان آمدهاید و دیدهاید که چند دقیقهای است که بیخیال کارتان شدهاید و در بحر آهنگ فرو رفته اید. ما هنگام آهنگ گوش دادن بارها و بارها کارمانرا فراموش میکنیم و شروع به زمزمهکردن آهنگ میکنیم. حالا اگر گیر یک آهنگ عاشقانه بیفتید که شمارا به یاد عشقهای بیسرانجامتان بیندازد که بدتر. اوضاع هنگام گوشدادن آهنگهای بیکلام کمی بهتر است. چون وقتی آهنگی گوش میکنید که توانایی تشخیص گفتار خواننده را در آن دارید، مغزتان علاوه بر پردازش و تحلیل آهنگ، باید به وظیفهی ذاتیاش که تشخیص گفتار است هم عمل کند. مغز ما بهصورت خودکار هر وقت صحبتی شنیده میشود آنرا پردازش میکند. حالا وقتی آهنگ کلامدار است، مغز از همهجا بیخبر به هوای اینکه کسی دارد صحبت میکند شروع به پردازش گفتار میکند. اینطوری میزان تمرکز ما باز هم کمتر میشود.
یعنی گوشدادن به آهنگ همیشه اشتباه است؟
پاسخ طبیعتاً منفی است. گاهی اوقات آدم مجبور است در محیطی بیش از حد شلوغ کد بزند. در اینگونه موارد آهنگ گوشکردن بهترین راهکار است. امّا باز هم نه هر آهنگی. کاری که من خودم انجام میدهم و تا به امروز از آن راضی بودهام، این است که در چنین مواردی شروع به گوشکردن آهنگهایی میکنم که پیش از این خیلی زیاد آنها را گوش کردهام. وقتی میگویم خیلی زیاد یعنی بیشتر از هزار بار. عملاً مغزم اینقدر این آهنگهارا شنیده که دیگر بهخودش زحمت تجزیه و تحلیل آنها را نمیدهد. البته اینجا هم بهتر است آهنگهای بیکلام را در اولویت بگذارید. زمان دیگری که آهنگ گوش کردن بهدرد میخورد، وقتی است که آدم دارد از خستگی میمیرد امّا deadline نزدیکتر از آن است که بتواند کار را ول کند و برود بخوابد. ولی خب، این جور کارکردن خیلی مضر است و تقریباً هیچوقت از داخلش چیز بهدردبخوری بیرون نمیآید.
۲-اگر چند کار را با هم انجام بدهم، بهرهوری بیشتری خواهم داشت
اشتباه بعدی که خیلی از ما انجامش میدهیم این است که میخواهیم به صورت همزمان چندین کار را با هم انجام بدهیم. برای اینکه بتوان روی یک کار تمرکز کرد و فهمید چی به چی است باید زمان بگذرد. وقتی که هر ۱۰دقیقه از یک کار روی دیگری میپریم، عملاً امکان تمرکز را از خودمان میگیریم. کاری که بدون داشتن تمرکز انجام بشود کیفیت پایینی خواهد داشت. بهعلاوه هربار ۷-۸ دقیقه از آن ۱۰ دقیقهای که میخواهیم روی یک کار بگذاریم صرف کسب تمرکز میشود، نه کار مفید. به همین خاطر آخر سر زمان خیلی بیشتری برای انجام هر کار هدر میرود. البته منظور من این نیست که ۸ ساعت تمام روی یک پروژه کار کنید، بلکه تعداد محدود و کمی کار را برای هرروز انتخاب کنید و به همانها بچسبید. برای خود من ۳ کار مختلف در روز تا الان بهترین جواب را داده است. امّا انسانها با هم متفاوتاند و ممکن است برای شما تعداد متفاوتی کار روزانه پاسخگو باشد. اصلاً حداکثر کار مختلفی که در یک روز میتوانید انجام بدهید و کارآ باشید را در بخش دیدگاههای پایان صفحه بنویسید تا هم من و هم دیگر خوانندگان این نوشته از تجربهی شما استفاده کنیم.
۳-گذراندن زمانهای استراحت در شبکههای اجتماعی
برای اینکه بتوانیم بهرهوری خودمانرا حفظ کنیم، باید هر چند دقیقه یکبار استراحتی کوتاه بکنیم. برای این بازههای کار-استراحت تکنیکها و توصیههای زیادی روی اینترنت وجود دارد. از ۲۰دقیقه کار – ۵دقیقه استراحت تا ۴۰دقیقه کار-۱۵دقیقه استراحت و اعداد دیگر. اینجا نمیخواهیم به این موضوع بپردازیم.
اینجا مسئله سر چگونه گذراندن این زمان استراحت کوتاه است.
چرا استفاده از شبکههای اجتماعی در این بازههای کوتاه استراحت بد است؟
حقیقتاً این کار به خودی خود بد نیست. یعنی یک چرخ کوچک در شبکههای اجتماعی میتواند آدمرا از پروژه و مسئله دورکند و باعث آمادهسازی مجدّد ذهن شود. امّا یک مشکلی اینجا وجود دارد. مشکل این است که ما داریم در ایران زندگی میکنیم. این یعنی هربار مراجعه به شبکههای اجتماعی مساوی است با مواجه شدن با یک و نیم میلیون خبر بد. هر روز میلیاردها خبر بد در این مملکت ایجاد میشود و به محض بازکردن یک شبکهی اجتماعی، سیل بدبختی مغز مارا در بر میگیرد. به همین خاطر به نظر من استفاده از شبکههای اجتماعی در دورههای استراحت کوتاه اشتباه است. چون باعث میشود تا رسیدن دورهی استراحت بعدی همهاش در فکر بدبختی و مصیبت باشیم و دیگر توانی برای کارکردن برایمان باقی نماند.
۴-کار بیش از حد تیمی
در عالم مهندسی نرمافزار تیم همهچیز است. چه کارمند باشید و چه فریلنسر بههرحال باید با یک عدّه آدم دیگر سر و کلّه بزنید. درست است که مهمترین توانایی یک مهندس نرمافزار یا یک توسعهدهنده کار تیمی است، امّا نباید بگذاریم این کار تیمی باعث نابود شدن کار فردی بشود. خیلی از افراد بعد از یک مدّت دچار اعتیاد به کمککردن به دیگران و تبادل اطّلاعات بیهوده با آنها میشوند. این ارتباطات دائمی و تمامنشدنی باعث میشود که دیگر زمانی برای انجام تسکهای خود فرد باقی نماند. باید همیشه وقتهایی مشخّصرا برای کمککردن به همتیمیها یا تبادل اطّلاعات با آنها تعیین کنیم. باقی زمان باید مخصوص تمامکردن وظایفمان باشد.
۵-نظم و انضباط برای من کار نمیکند
متأسفانه من توسعهدهندهی اینطوری زیاد دیده ام. افرادی که فکر میکنند نظم و انضباط بهدردنمیخورد. آدمهایی که با شعار «هرچه پیشآید خوشآید» زندگی میکنند. این تفکّر کاملاً غلط است. مغز ما عادتدارد که عادت کند. بههمین خاطر شما باید یک برنامهی منظّم برای خودتان داشته باشید.
باید زمان و مکان کارکردن، استراحتکردن، مطالعهکردن و… را برای خودتان مشخّص کنید و تقریباً همیشه از آنها پیروی کنید.
شاید این کار را زیاد جدی و تأثیرگذار ندانید و الان با خودتان بگویید: «آدمها مختلفاند. این برای من کار نمیکند». امّا باورکنید یا نه، مغز همهی آدمها تقریباً به یک شکل کار میکند و برای شما هم اینطوری خواهد بود. کافی است برای یک ماه اینرا امتحان کنید.۶-استفاده از ابزارهای زیاد برای افزایش کارایی
خیلی از ماها دچار اعتیاد به ابزار میشویم: صدتا برنامهی مدیریت زمان، دویست تا برنامهی مدیریت پروژه (trello در طرحها و رنگهای مختلف، ایرانی و خارجی. بدو بدو حراجش کردم.)، یک هزار افزونهی مرورگر برای جلوگیری از استفاده از شبکههای اجتماعی و… . مسئله این است که استفاده از این همه ابزار خودش کارایی مارا کاهش میدهد. جابهجایی مدام بین ابزارهای مختلف تمرکز ما را از بین میبرد. بهعلاوه هر بار که از یک ابزار به ابزار بعدی میرویم باید به این فکرکنیم که این یکی چطوری کار میکرد. این خودش زمانرا ازبین میبرد. سعیکنید یک ابزار برای مدیریت زمان، یکی برای مدیریت پروژه، یکی برای خودکارکردن چرخهی توسعه و… انتخابکنید و تا زمانی که آن ابزار پاسخ نیازهایتانرا میدهد، از همان استفادهکنید. لازم نیست ما هرچیزی که تولید میشود را امتحان کنیم.
۷-اعتیاد به یادگیری
این یکی را تقریباً همه داریم. اعتیاد به یادگرفتن چیزهای جدید باعث میشود که خیلی اوقات نتوانیم به کارهای دیگرمان برسیم. وقتی که یک تکنولوژی جدید میآید و تا به حال از آن در یکی از پروژههایمان استفاده نکردهایم، انگار از دنیا عقب افتاده ایم و تبدیل شدهایم به شکستخوردهترین برنامهنویس تاریخ.
حقیقت این است که تکنولوژیها سریعتر از آنچه تولید میشوند از بین میروند. مسئلهی مهمتر این است که کار ما درمورد تکنولوژیها نیست، درمورد مسئلهها است.
تا زمانی که همان تکنولوژی قبلی دارد به خوبی مسئلهرا حل میکند، یادگرفتن تکنولوژی جدید مشابه، تنها هدردادن زمان است. ما باید برای خودمان یک زمان مشخص روزانه برای یادگیری داشته باشیم و باقی وقترا صرف انجامدادن کار واقعی بکنیم.
۸-من شبها کارایی بیشتری دارم
این حرفرا زیاد از جغد-دولوپرها میشنویم. اگر خودتان یکی از آنها باشید احتمالاً هرروز این حرفرا به یکی میگویید. مسئله این است که ما انسانها به حداقل مقداری خواب در شبانهروز احتیاج داریم. چیزی که تقریباً هیچ گاه شبزندهداران به آن نمیرسند. اگر کارمند باشید و شب زندهدار که توضیحاتتان درمورد افزایش بهرهوری در طول شب برای دستگاه ثبت ورود و خروج اهمّیّت چندانی نخواهد داشت. اگر فریلنسرید و تنها زندگی نمیکنید هم احتمالاً همخانهایهایتان (پدر و مادر، همسر، پارتنر یا هر موجود زندهی دیگری) زیاد به این موضوع اهمّیّت نمیدهند و ترجیح میدهند موجود بیجانی که تا ساعت ۱۲ ظهر توی تختش افتاده را بیدار کنند. به همین دلیل جز در حالت خیلی خاص، فریلنسری که تنها زندگی میکند و نیازمند تعامل روزانه با صاحبکار نیست، در باقی موارد امکان اینکه خواب لازم را داشته باشید و شب هم بیدار بمانید وجود ندارد. بههمین خاطر بهتر است امشب مثل یک بچهی خوب به رختخواب بروی و فردا صبح زود بیدار شوی و به کارهایت برسی.
۹-من با اینکه خودم بنویسمش راحتتر ام
قبل از اینکه ادامه بدهید بگویید تا به حال چند بار خواستهاید توسعهدهندهای که این حرف را زده است خفه کنید؟ (بخش نظرات آن پایین منتظر شما است.) هیچ چیز بدتر از داشتن توسعهدهندهای که اینطوری فکر میکند در تیم نیست. خیلیها فکر میکنند اگر همهچیز را خودشان پیادهسازی کنند کار در زمان کمتری انجام خواهد شد و بهرهوری بیشتری خواهیم داشت. نتیجه میشود کدی که چون به اندازهی کافی در عمل تست نشده است بعداً دهها ساعت وقت تیم را برای رفع اشکال میگیرد. اگر چیزی قبلاً نوشته شده که دقیقاً کاری که میخواهید را انجام میدهد، نوشتن دوبارهی آن یعنی از بین بردن وقت و منابع تیم.
۱۰-من میخواهم خودم را با کار خفه کنم. آخر برنامهنویسی تمام زندگی من است
فکر میکنید اگر صبح تا شب تمام فکر و ذکرتان برنامهنویسی باشد تبدیل به یک برنامهنویس عالی و کارآ میشوید که هرکسی آرزوی کارکردن با او را دارد؟ متأسفانه اشتباه میکنید. برنامهنویسی برای همهی ما لذّتبخش است، اگر غیر از این بود میرفتیم سراغ یک کار راحتتر. مسئله این است که وقتی شما خودتان را وقف یک کار خاص میکنید، کمکم آن کار شما را مستهلک میکند. داشتن تفریح و علایق متنوع باعث میشود که شما شادتر باشید و درنتیجه بهرهوری بیشتری داشته باشید. این که صبح تا شب فقط به همین کار بپردازید شما را تبدیل به یک زامبی میکند که میتواند قبل از خوردن یک انسان برایش با مبلغ ۳۰۰هزار تومان یک دیجی کالا بالا بیاورد (در تماس آخر مشتری درخواست کرده که به عنوان اشانتیون برایش یک اپ مشابه اسنپ هم بزنی تا ۳۰۰هزارتومان را پس از کسر مالیات پرداخت کند). یک آدم کارآ و حرفهای پیش از هرچیزی یک آدم شاد است. پس سعی کن برای خودت زندگیای دست و پا کنی که برنامهنویسی هم جزئی از آن است.
The form you have selected does not exist.
شما چه عادتهایی دارید که فکر میکنید باعث میشود بهرهوریتان پایین بیاید؟ چه عادتهایی در همکارانتان دیدهاید که باعث کاهش بهرهوری تیم شده است؟ همین پایین در بخش دیدگاهها منتظرتان هستم.
یا حرفهای شو یا برنامهنویسی را رها کن.
چطور میشود در بازار کار خالی از نیروی سنیور ایران، بدون کمک دیگران و وقت تلفکردن خودت را تبدیل به یک نیروی باتجربه بکنی؟
پاسخ ساده است. باید حرفهای بشوی. چیزی که من در این کتاب به تو یاد خواهم داد.